بهراد منبهراد من، تا این لحظه: 12 سال و 22 روز سن داره

♥بهراد بهترین هدیه ی خدا♥

سفرنامه ی تهران و کرج در 18ماهگی

ما اومدییییییییییییییییییییییییییییم  این چند رو یه مسافرت کوتاه بود به تهران و کرج خونه ی خاله های مامانی قضیه از این قرار بود که سه شنبه من و بابائی و پسر کوچولومون حرکت کردیم به سمت تهران خونه ی خاله شیرین (خاله ی مامانی )چون همه اونجا جمع بودن و فقط ما کم بودیم که بهشون پیوستیم و ١روز اونجا بودیم و بعد به اتفاق دسته جمعی به سمت کرج ویلای خاله مریم اینا(خاله ی مامانی)حرکت کردیم که البته تو جاده چالوس ١٥ کیلومتری کرج رفتیم واااااااااااای جاتون خالی که حساااابی خوش گذشت و این ٣روز به اندازه ی ٣٠ روز بهمون خوش گذشت هم به وروجک من : اینجا هم خوشگل من یه دوچرخه اندازه ی خودش پیدا کرد و داره دوچرخه سواری می کنه جالب اینجا بود که...
30 شهريور 1392

وروجک 18ماهه ی من

بازم اومدم برای ثبت یه روز دیگه و یه خرابکاری دیگه امروز صبح برات تخم مرغ با کره نیمرو کردم و برات آوردم و نوش جان کردی اما آخرای صبحونت بود که مامانی مژگان زنگ زد و داشت باهام حرف می زد که دیدم بله با جفت دستات رفتی تو ظرف و بعدم والیدی به صورتت و داری مثلا صورت می شوری و حالا منم صدا می کنی که تشویقت کنم و اینجوری شد که زود تلفن رو قطع کردم مستقیم بردمت حموم تو هم که از خدات بود و رفتی تو استخر آب گرمت و حسااابی کیف کردی و منم برات آب میوه آوردم تا بیشتر کیف کنی بعد حمام هم عین یه دسته گل شدی سرحال سرحال  صدام کردی که بیام تو اتاقت و باهات بازی کنم و بعد هم دوتایی با هم کلی بازی کردیم کلی چیز یادت دادم حلقه بازی ...
25 شهريور 1392

دنیای شاد کودکی تو...

سلام به بهترینم امروز با هم کلی رنگ بازی کردیم و رو در و دیوار حموم نقاشی کردیم و خوش گذروندیم و سعی کردم بهت خوش بگذره و فکر کنم همین طورم شد آخه با دبدن رنگ کلی هیجان زده شده بودی و البته اولش هم کلی تعجب ولی بعد اینکه من برات کمی رو دیوار نقاشی کردم تو هم راه افتادی و شروع کردی به نقاشی کردن اول مثل من با یک انگشت شروع کردی و در آخر با جفت دستات... ناگفته نماند که به منم کلی خوش گذشت گل مامان عشق مامان الهی همیشه دنیات مثل این رنگ ها شاد شاد باشه و تو هم ازش لذت ببری عشقم....     پسرم ای تمام وجودم وقتی شادمانه می خندی و به یکدیگر عشق می ورزیم دنیا از آن من ...
19 شهريور 1392

پسر من 18 ماهه شده.........

          ماهگیت مبارک عشق من هورااااااااااااااااا پسر من ١٨ ماااهه شده...... بزرگ مرد کوچک من ١٨ماهگیت مبارک این ماه با این روز قشنگ مصادف شد با روز دختر که از همین جا به دختر های گل تبریک میگم و می بوووووسمشون البته من می بوسم نه پسرم اینم هدیه ی پسر کوچولوی منه  که براش خریدم کلبه ی هوش - دفتر نقاشی -پازل چوبی-یه نی نی ناز و تفنگی که خاله فاطمه زحمتش رو کشید فصل مدرسه و خرید دفتر و لوازم و تحریر های قشنگه منم واسه وروجکم خریدم آخه همه چیز برات خریده بودم اللا دفتر نقاشی که اونم خریدم مامانی من عاشق لوازم و تحریرم و واسه مدرسه رفتنت روز شماری می کنم آخ چه حالی میده ...
17 شهريور 1392

تولد خاله نفیسه جووونم....

                                   سلام به عسل من که با شیرینیش  زندگی من و بابائیش رو شیرین تر کرده٠٠٠٠  امشب تولد خاله نفیسه بود و همه جمع شدیم خونه ی مادر جون (مامانی) تا این شب قشنگ رو جشن بگیریم شما هم مثل همیشه کلی شیطونی و شیرین زبونی کردی دل همه رو بردی آخه چند روزه که ادای پهلوون پنبه شخصیت برنامه ی عمو پورنگ رو در میاری می دویی این طرف و اون طرف " بوم بله بوم بم " میگی و دستات رو بالا و پایین می بری که واقعا بامزه و خوردنی میشی به اندازه ای که و...
13 شهريور 1392
1